علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||
چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 13:58 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
وقتی رامین پرتوی صبح زود به سر کارش در ملک رود از روستاهای سیاهکل می رفت در مسیرش در روستای کلامسر متوجه می شود که یک دانش آموز دختر دبیرستانی به داخل کانال آب افتاد. بیدرنگ موتورش را نگه می دارد و با درآوردن بادگیرش با لباسهای پشمی به درون آب می پرد بدون این که یادش باشد که نجات غریق، با آن همه لباس بسیار سخت است ولی با این حال درون آب کانال شیرجه زد و خود را به دختر دانش آموز رساند. دختر با دیدنش خود را به او آویخت . رامین پرتوی متوجه شد که همراه دختر دارد غرق می شود با هشیاری لگدی به دختر زد و دختر را از خود دور ساخت و سپس با مانوری توانست یقه ی دختر را از پشت بگیرد و با خودش به سمت دیواره ی کانال بیاورد ولی چون دیواره ی کانال بتنی بود این کار بسیار دشوار بود. از طرف دیگر بر اثر داد و فریاد دوست آن دختر رهگذران و اهالی که منزلشان نزدیک کانال بود ،در انجا جمع شدند بدون این که کسی اقدامی انجام دهد و همه در حال نظاره و تماشا بودند.رامین پرتوی خسته از تلاش زیاد و با لباسهایی که بر اثر خیس شدن سنگین تر شده بود نمی توانست دانش آموز را ازکانال آب بالا بکشد . کار بسیار دشوار شده بود خستگی و سنگینی لباس باعث شده بود که فکر کند که دختر را رها کند تا خودش را نجات دهد والا امکان دارد خودش نیز غرق شود. در همین حال ناگهان با فریاد و عصبانیت به مردمی که در آنجا جمع شده بودند ، گفت :دارید تماشا می کنید لااقل یک چوب بیاورید و ما را بیرون بکشید . که با شنیدن این جمله فردی یک قطعه چوب بلند می آورد و آن را به سمت آب نگه می دارد و رامین پرتوی این معلم فداکار با گرفتن چوب خود و دختر دبیرستانی را از کانال آب بیرون کشید و به این ترتیب باعث نجات جان یک دختر دبیرستانی شد. دختری که به اتفاق دوستش که می خواستند به دبیرستانی در سیاهکل بروند و داشت درس می خواند که ناگهان پایش سر خورده بود و به درون کانال پر از آب پرت شده بود.
نظرات شما عزیزان:
سلام من با شما پیوند لینک کردم و از دیدن وبلاگ شما بسیا خوشحال هستم و
یک چیز دیگر میتونید به من بگید صفحه2وبلگت را چگونه آوریدی لطفا به وبلاگ من بیا وبه من بگو (هرچی دلت خواست دانلود)
درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||
|